شب نیمه شعبان سال 89 بود. تو مسجد رسول اکرم(ص) جهانشهر، مراسم احیاء داشتیم؛ بچه ها از صبح اون روز داشتن تو مسجد کار میکردند. من تقریباً بعد از اذان مغرب خودمو به مسجد رسوندم. عباس داشت با لپ تابش کار میکرد تا مداحی بزاره و صداش رو به بلندگو وصل کنه...بعدش اونایی که از صبح و عصر داشتن کار میکردن، رفتن شام بخورن. وقتی برگشتن، عباس اومد شربت آبلیمو درست کنه... یه آبلیمو هایی خریده بودند، از اون اصلیاش...خیلی تلخ بود...هفت هشت تا بطری هم خریده بودند...یکیشو که ریخت تو دیگ و با آب و شکر هم زد، هنوز تلخ بود...منم نشستم نظارت کردم(!) ببینم کار در چه حاله...یه خورده با عباس گپ زدیم و بعد رفتیم ببینیم داخل مسجد چه خبره...تقریباً مراسم داشت شروع میشد. اول حاج فرج قاسمی دعای کمیل خوند و بعدشم حاج صالح اطهری فرد قرآن تلاوت کرد و بعدشم سخنرانی حاج آقا الهی بود...کلاً برنامه ی خوبی و بود و مثل همیشه به بچه ها چسبید...