شب ورودی اعتکاف رجبیه سال 89 بود، آقا مجتبی دهقان نشسته بود داشت بچه ها رو برای کارها توجیه میکرد.امیر عباس اونشب برای کمک به کارهای اعتکاف اومده بود؛خودش قرار نبود معتکف بشه. اومده بود برای پخت و پز و کارهای یدی به بچه ها کمک کنه؛بچه ی اهل کاری بود.
اوایل آشنایی نسبتاً دوستانه ی ماهم همونموقع بود. اونشب تا نزدیک سحر با هم خوش و بش کردیم؛اون داشت با لپتابش کار میکرد و منم کنارش نشسته بودم باهاش اختلاط میکردم.
این عکس بالا هم مال شب سوم اعتکاف اون ساله...بعد مجلس عزاداری شب شهادت حضرت زینب، با حاج مهدی قاسمی و مصطفی جهانی و مصطفی صف آرا و شفیع شعله کار و میثاق و صابر اسدی و...، نشستیم تو محراب مسجد، تا نزدیک سحر با هم روضه میخوندیم و گریه میکردیم...از همه خوندن و هرکی تو حال خودش بود...
تاریخ : جمعه 93/3/2 | 12:33 صبح | نویسنده : علی نظری | نظرات ()